Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-02@04:50:18 GMT

خطا کردم تو ببخش!/اینجا باحجاب و شل حجاب معنا ندارد

تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۱۵۰۲۵

خطا کردم تو ببخش!/اینجا باحجاب و شل حجاب معنا ندارد

خبرگزاری فارس - فاطمه احمدی؛ الآن پیاده‌راه  شده، قدیم‌ترها اسمش بود میدان شهدای ذهاب. الآن هم بچه مذهبی‌ها و شهدا دوستان به همان نام صدایش می‌زنند. ذهاب از ریشه ذهب عربی است یعنی رفتن، شاید  اگر بخواهم وجه تسمیه این نامگذاری را به زبان خودم بگویم این بشود که: «آدم‌های مخلصی آمدند اینجا برای رفتن» قریب به اتفاق تمام آن‌هایی که در زمان جبهه و جنگ در این مکان گرد هم می‌آمدند، رفتند و دیگر نیامدند و میدان شهرداری رشت شد میدان شهدای ذهاب .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

اما مگر نه اینکه شهدا زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند؟ مگر نه اینکه شهید نظر می‌کند به وجه‌الله؟ جلوه خدا تمام شده آیا؟ روزی شهدا تمام شده آیا؟ نگاه شهدا تمام می‌شود؟ شهدا ما را از یاد می‌برند؟ مگر نه اینکه شهدا رفتند تا ما بمانیم؟ آن‌ها که رزق لایحتسب می‌خورند نزد خدا آیا تتمه خود را فراموش می‌کنند؟

پاسخ مشخص است، شهدا ناظرند، چون که نظر کرده خدایند، خدا تک تکشان را برگزیده بود، حالا که در این گلچین شدن‌ها، خدا هشت هزار شاخه گل گیلانی را چیده است. پس هشت هزار نگاه و هشت هزار رفیق دارند بچه‌های شهدایی گیلان که امروز شاهد حال ما و فردا دستگیر احوال ما خواهند بود.

رشت و زیبایی‌هایش!

چندی پیش بود که صفحه‌ای از اسرائیل غاصب تصویری بی‌حجاب از دو خانوم منتشر کرد و در توضیحاتش  با زبان فارسی نوشت: رشت و زیبایی‌هایش! آری تمام رشت زیباست اما این تصویر نماد زیبایی رشت نیست!

بچه‌های انقلابی و شهدایی رشت غیرتی شدند. رگ غیرتشان بیرون زد. عصبانی شدند. حق هم داشتند. رشت ناموسشان است و بانوی رشتی حرمتشان. چندی گذشت؛ تعدادی از اوباش به یکی از طلاب بسیجی حمله کرده و او را که با زبان نرم لب به تذکره گشوده بود را به ضرب چاقو مجروح کردند. بچه‌ها داغشان تازه شد.

 

راه و رسم شهدا در ماه مهمانی خدا

همه به فکری رفته بودند. هرکسی می‌خواست نقشی را بازی کند. وظیفه‌ای را به انجام برساند و در این وانفسای جنگ نرمی که نوک پیکانش به سمت خانواده است. شهدایی باشد و این راه را به طریقی دیگر طی کند که اثربخش باشد. یکی بشود صیاد، یکی بشود باقری، یکی جهان آرا، یکی املاکی، یکی خوش سیرت، یکی هم روایت کند این حرکات شهیدانه را و بشود آوینی ...

بچه‌ها دست به کار شدند، دسته به دسته، هیئت به هیئت، محله به محله از این سر شهر تا آن سر شهر. نشستند دور هم به گفت‌وگو. چه کنیم در این تقارن بهار قرآن و طبیعت؟ به یاد شهدای ذهاب تصمیم بر این شد تا پیاده راه بشود قُرُق بچه‌ انقلابی‌های شهر. حاشیه پیاده‌راه  شد موکب، غرفه‌های فرهنگی، غرفه کودک و در نهایت دم دمای اذان مغرب به دست خدام در خیابان سفره‌های افطاری پهن می‌شد به نیت شهدا و مردم از هر طیفی می‌شدند مهمان خدا ... بعد از افطاری بساط نماز جماعت و روضه هم برپا بود.

اینجا هیئت دیگر یک رنگ بود. هزار و یک رنگ نبود. پای سفره‌های افطار میدان شهدای ذهاب. همه مهمان بودند. با حجاب و کم‌حجاب نداشت. اینوری و آن وری مطرح نبود. رشتی‌ها بودند. از هر طیف و رنگی. مهمانان خدا بودند. با هر سلیقه‌ای ...

 

در شب ۲۱ رمضان در پیاده راه فرهنگی رشت چه گذشت؟

قصه ادامه داشت تا رسید به شب ۲۱ رمضان، شام شهادت امیرالمؤمنین(ع)، شب قدری که فرموده‌اند از هزار سال بالاتر است. همان شبی که برایمان می‌نویسند اعمال سالانه‌مان را و می‌بخشند خطاهای گذشته‌مان را.

شنیده بودم امشب مهمان ویژه‌ای هم دارند. شال و کلاه کردم که بروم مهمان این هیئت خیابانی شوم. ماشین را دورتر پارک کردم. پیاده‌راه سنگ فرش بود و اجازه تردد خودرو نداشت. قدم زنان و زیر لب ذکرگویان به راه افتادم. ساعت از نیمه شب گذشته بود. عابرانی اما هنوز در تردد بودند. 

کمی به اطراف نگاه کردم. چند نفر با حجاب نامناسب دیدم که در خیابان منتهی به هیئتی که در پیاده‌راه  فرهنگی شهرداری رشت بود در حال قدم زدن بودند. توی دلم می‌گفتم: « یعنی این‌ها هم می‌آیند هیئت؟ اگر بیایند با همین پوشش می‌آیند؟» در همین افکار بودم که صدای قرائت قرآن در ابتدای هیئت گوشم را نوازش داد و حواسم را به خودش جلب کرد.

سخنران هیئت روحانی جوانی بود. شیخ بود. شاید حرف دل خیلی‌ها را زد. حتی آن‌هایی که گاهاََ به قول خودمان با حجابی شُل از کنار موکت‌هایی که برای نشستن عزاداران پهن کرده بودند با نیشخندی می‌گذشتند. شیخ با زبانی ساده و همه فهم می‌گفت: «شب توبه یعنی اینکه از خدا طلب کنیم. که اگر ما گناه کردیم از خطاکاری و نسیان ماست اما بخشش خدا از کرمش است، این صفت ذاتی خداست پس دست طلب بلند می‌کنیم برای بخشیده شدن.»

آری پروردگارم، من از تو یک بخشش طلبکارم! 

همه دل‌ها امیدوار شده بود به بخشش. در حین گوش دادن به سخنرانی حواسم به دخترکی بود که روبرویم روی نیمکت‌های پیاده‌راه  نشسته بود. موهای زخیم مُجَعدی داشت. گیسوانش بر پشتش آویزان بود. به زیبایی هم موهای پشت سرش را گیس کرده بود. شال سیاه والَ‌ش (نوعی پارچه) را پیچیده بود دور گردنش و روی سر نگذاشته بود! هندزفری سفیدش را توی گوشش سفت‌تر کرد و مشغول تلفن همراهش شد.

غلط کردم تو ببخش

حواسم را دادم به روضه. منتظر لحظه قرآن بر سر گرفتن بودم تا خودم را بین خیل جمعیت پنهان کنم و با صدای بلند الهی العفو بگویم! مگر چند مرتبه در سال می‌توان اینقدر بلند به خدا گفت: غلط کردم تو ببخش؟!

مداح شروع به نوحه خواندن کرده بود و خانوم‌های جمع چادرهایشان را کشیدند روی سرشان تا مشخص نشود کدام ناله و شیون صدای کدام زن است. دقیقتر که نگاه کردم تقریباََ همه بانوان حاضر در مراسم چادری بودند بجز دو سه تا از بچه‌ها که با مادرانشان آمده بودند و سنشان کم بود. چندین نفر از خانوم‌های مانتویی و کم‌حجاب هم وسط پیاده‌راه روی نیمکت‌ها نشسته بودند و صحبت می‌کردند و مراقب فرزندانشان بودند که مشغول بازی با توپ بودند. گاهی هم به مراسم روضه نگاهی می‌انداختند.

صدای روضه‌ بلندتر شد. مردی میانسال که از خدام هیئت بود ظرف اسپند را به دست گرفت و به سمت پیشانی هیئت رفت. عطر اسپند فضا را پر کرد و دود اسپند فضا را عرفانی. انگار خبرهایی بود.

صدای مداح اوج گرفت و خودش نیز به هق هق افتاد. وقتی اسم حسین ابن علی (ع) می‌آید مادحین نیز بی‌اختیار اشک ریخته و روضه را فی‌البداهه می‌گویند. از دل می‌خوانند انگار.

صدای ناله‌ی حضار بلند شد. دخترک نوجوانی که روبرویم نشسته بود، گیسوانش را مرتب کرد. شالش را روی سرش کشید و بدون اینکه هندزفری سفید رنگش را از گوشش در بیاورد به سمت راستش به حرکت افتاد. با چشمانم که حالا تَر شده بود و کمی تار می‌دید دنبالش کردم. بین جمعیت روضه نشست و تلفن همراهش را توی جیبش و دست‌هایش را زیر چانه‌اش گذاشت. با نام حسین گویا تصمیم گرفته بود مستمع شود. یاد این روضه افتادم که: «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟»

روضه قتلگاه و حسین(ع) که تمام شد. کم‌کم پای نام عباس (ع) ماهِ منیرِ بنی‌هاشم به روضه باز شد. دل‌ها شکست و فغان و آه از نهاد حضار بلند شد. من هم از این روضه فیض برده و سرم را بین دستانم پنهان کرده بودم. دست بردم که اشک‌هایم را پاک کنم. سرم را بالا آوردم تا بلکه خبری از مهمان روضه بیابم. جمعیت زیادتر شده بود. حالا اطراف محل برگزاری روضه خانوم‌های دیگری هم بودند. دیگر فقط چادرهای مشکی نبود. روسری و شال‌های رنگی با مانتوهای کوتاه و بلند هم دیده می‌شد و رهگذران یک به یک به روضه پیوسته بودند.

استقبال از شهید گمنام

در گرماگرم روضه عمو عباس بودیم که مهمانمان رسید: شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من ... به یکباره همه ایستادند و به سمت آمبولانس حامل پیکر مطهر شهید به راه افتادند. همه بی‌تاب بودند و گریان ...

پسرهای جوانتر هیئت، تابوت شهید را که در آغوش پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی آرمیده بود بر دوش نهادند و به داخل مراسم بردند. عزاداران با اشک و ماتم دور و بر شهید را پُر کردند و جسم پاکش را از روی تابوت نوازش کرده و برایش روضه خواندند. دیگر کسی طاقت آرام گریه کردن نداشت. مداح گفت: «آقایان دور تابوت را خالی کنند. خواهران بیایند و برای شهید مادری کنند، خواهری کنند» صدای اشک و ناله بانوان بلندتر شد. دیگر کسی اختیار اشک‌هایش را نداشت. زنی با صدای بلند و با زبان مادری قربان صدقه استخوان‌هایی می‌رفت که پس از سال‌ها به رشت آمده بودند، نمی‌دانم شاید مادر شهید بود ... یا خواهرش ... شاید مادری چشم به راه بود که فرزندش را در کالبد این شهید جاویدالأثر یافته بود. هرچه بود دل همه را خون کرده بود.

 

جمعیت داشت لحظه به لحظه بیشتر می‌شد. دیگر کم‌کم همه جای پیاده‌راه  خلوت شده و همه به روضه علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) پیوسته بودند.  آخر دخترها همه بابایی‌اند و علی هم بابای همه دخترها. فرقی نمی‌کند ظاهرشان چگونه باشد. همه را به یک اندازه دوست دارد بابای زینب (س) ... شب شهادت بابا هرسال داغش تازه است برای همه ...

کمی آن طرف‌تر، پیرمردی با قدی خمیده ایستاده بود. تکیه کرده بود به ستون باغچه‌. جایم را عوض کردم و صدا زدم که بنشیند. نگاهی گذرا کرد و به ایستادن ادامه داد. فکر کردم توان راه رفتن ندارد. اما میلی هم برای تغییر وضعیت نداشت. وقتی تابوت شهید را دید اما لنگان لنگان خود را به خیل جمعیت استقبال کننده رساند و دست کشید روی تابوت و متبرک کرد و به صورتش مالید ... چه انتظاری ... چه ویژگی دارند این‌ شهدا که با آمدنشان دل‌ها را نرم می‌کنند؟

زیارت شهید و درد و دل با او تمامی نداشت. گویی همه می‌‌‌خواستند عقده دل باز کنند با این زیارت ناگهانی که رزق لایحتسب شده بود برای همه اما شهید به مهمانی دیگری دعوت بود. لحظه وداع سر رسید و آه حسرتی بر قلب همه عزادارن نشست. دیگر کم‌کم باید قرآن را باز می‌کردیم و بر سر می‌نهادیم و خدا را قسم می‌دادیم که  نجاتمان دهد  از آتش دوزخ. که دستور دهد فرشتگانش بهترین سرنوشت را برایمان بنویسند.

 

با بند بند دست‌هایم ۱۰ مرتبه ۱۰ مرتبه بک یالله را می‌شمردم. پیرزنی جلوتر از من روی صندلی نشسته بود و دست‌هایش را تا آنجا که توان داشت به سمت آسمان بلند کرده و اشک می‌ریخت. شاید دیدن چنینی صحنه‌هایی در مراسم شب‌های قدر برایم عجیب نبود اما در سمت راستم، درست زیر مجسمه میرزا کوچک جنگلی؛ چشمم به پسر جوانی خورد که شاید نوزده یا بیستمین سال زندگی‌اش را سپری می‌کرد. موهای فری داشت که دورش را به زیبایی تراشیده بود تا زیبایی موهای فری که بلندتر نگهش داشته بود بیشتر نمایان شود. شلوار جین به اصطلاح زاپداری به تن داشت و جوراب کالجی که در این بین بخشی از ساق پایش نیز پیدا بود. اول فکر کردم او هم رهگذر است تا اینکه وقتی به قسمت بعدی قرآن به سر رسیدیم قرآنش را گذاشت روی سرش و یک صدا گفتیم: بِمُحَمَدِِ بمحمد ...

آری امشب اتفاقات عجیبی افتاد. اتفاقاتی که در این شب‌های قدر زیاد می‌بینیم. آدم‌هایی که شاید رنگشان کمی با ما فرق کند اما دلشان با اهل بیت (ع) است. ما هر روز آدم‌های مختلفی را در پیاده‌راه فرهنگی رشت می‌بینیم اما این اتفاقات کار شهدا است و به حرمت شهید است که همه ادب کرده و سر خم می‌کنند.

 

پیاده‌راه را هیچوقت این گونه ندیده بودم. درخت‌های سر به فلک کشیده پیاده‌راه و برپایی سفره بزرگ افطاری و سحری در میانه آن. لحظه‌ای حس بین الحرمین را برایم تداعی کرد. زیبا شده بود و معنوی. کاش همیشه این گونه بود. کاش در طول سال در هر مناسبتی نواهای معنوی از بلندگوهای میدان شهدای ذهاب رشت به گوش می‌رسید.

ندیده بودم در این مکان این قدر اشک و آه. اینقدر توسل و تضرع آن هم در نیمه‌های شب در سکوت مطلق و صدای العفو گفتن مردم رشت در قدمگاه شهدای ذهاب رنگ و بویی تازه به پیاده‌راه داده بود. رنگی به رنگ خون، عطری به مثابه پیراهن مقدس شهید. آری، گویا شهدای ذهاب حقیقتاََ پا در روضه مولای متقیان گذاشته بودند. گویا به استقبال مهمانان و عزاداران مولایشان آمده بودند. یا شاید آمده بودند به شفاعت ما پیش خدا؟ آن‌ها رفیقشان را فرستاده بودند که شفیعمان باشد. یا وجیه عندالله اشفع لنا عندالله ...

پایان پیام/۸۴۰۰۷

منبع: فارس

کلیدواژه: شب قدر پیاده راه فرهنگی رشت میدان شهدای ذهاب شهید گمنام شهادت امام علی ماه رمضان سحر میدان شهدای ذهاب آمده بودند پیاده راه کردم تو بچه ها روی سر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۱۵۰۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیت الله مطهری مسایل مربوط به حجاب را عالمانه بیان می کرد

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-زینب حسین روش: هنوز چند ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران نگذشته بود که متفکر انقلاب اسلامی شامگاه سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از پایان جلسه ای در منزل مرحوم یدالله سحابی در تاریکی شب در خیابان امین‌الدوله هدف گلوله یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان طرفه به شهادت رسید.آیت الله شهید مطهری را می‌توان یکی از تاثیرگذارترین متفکران دوران انقلاب اسلامی دانست. علی رغم تنوع و تکثر موضوعات آثار مکتوب و شفاهی که از استاد مطهری به یادگار مانده است، همه این آثار در یک نکته با هم مشترکند و آن اینکه در همه این آثار اعم از کتاب، مقالات، سخنرانی‌ها تلاش شده چهره‌ای عقلانی و منطبق با خرد از مقولات و احکام دینی ارائه شود. خوانشی که شهید مطهری از اسلام داشت نه تنها در زمان خود بلکه پس از چهار دهه هنوز از جذابیت بالایی برخوردار است و بسیاری از پرسش‌های نسل جواب پیرامون مسایل اساسی اسلام نظیر عدل، جبر و اختیار، عاشورا، روحانیت، حقوق زن، حجاب، آزادی، اقتصاد، بانکداری و … را پاسخی شایسته می‌دهد.

آری، همین دفاع عقلانی از دین بود که اتهام ناشایست «تحریف و بدعت‌گذاری در دین» را متوجه ایشان ساخت و راه را برای منافقان و متحجران فرقانی هموار ساخت تا داغ «فرزند عزیز امام» و «حاصل عمر» ایشان را بر دلش بگذارند.

بر همین اساس برای بررسی سیره علمی و پژوهشی شهید مرتضی مطهری با حجت الاسلام یاوری استاد حوزه و دانشگاه به گفتگو پرداختیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

حجت الاسلام یاوری در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، درخصوص سیره علمی و پژوهشی شهید مطهری اظهار داشت: علامه شهید مرتضی مطهری، روحانی فاضل و ارجمند و برخواسته از حوزه علمیه بود، او در پی علم، تلاش و کوشش در حوزه علوم دینی اسلامی و انسانی تلاش های شگرفی داشت؛ درس های حوزه را خوب خوانده بود و به تناسب نیاز جامعه و رسالتی که یک مبلغ دینی و طلبه اهل علم دارد به رسالت خود می پرداخت. آن شهید والا مقام نیازهای روز را فرا گرفت و به تناسب آنها وارد عرصه های مختلف محیط دانشگاهی، پژوهشی و فعالیت های تبلیغی شد. شهید مطهری یک طلبه شایسته و ارزشمند تربیت یافته دست مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی محسوب می شود که حاصل عمر این بزرگواران بود.

وی افزود: ایشان وقتی درس و بحث خود را آغاز کرد و شاگردی محضر بزرگانی از جمله آیت الله بروجردی، امام راحل و علامه طباطبایی را انجام داد احساس کرد که در آن جامعه به دلیل وجود مسایل فکری واجتماعی و حتی سیاسی، فرهنگی، تحولات جهان اسلام، رشد افکار و اندیشه های جدید و سرعت گسترش این افکارها آسیب های جامعه اسلامی را تهدید می کند؛ بنابراین یکی از ویژگی های شهید مطهری رصد همه این مسایل بود. او در محیط حوزه صرفاً وقت خود را اختصاص به فقه و اصول حوزوی نکرد بلکه در قامت یک فقیه، مفسر، حکیم و فیلسوف جامع و کامل و یک مرجع و مجتهد کامل و جامع که به محیط پیرامونی خودش توجه دارد و رسالت های خود را به تناسب آنها رصد و انجام میدهد وارد این عرصه ها شد.

استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: برای مثال اگر لازم است وارد دانشگاه شود وارد دانشگاه می شود اگر لازم است در حوزه بماند وارد حوزه می شود و در حوزه علمیه کرسی های مختلف علمی را برگزار می کند؛ یکی از ویژگی های شهید مطهری این است که در هر حوزه ای که نیاز است به صورت عالمانه و حکیمانه وارد می شود برای مثال اگر قرار است اندیشه مارکسیست را نقد کند ابتدا می رود روش و شیوه آن بررسی می کند، آن اندیشه را می شناسد و مطالعات لازم را در این زمینه انجام می دهد حتی اگر لازم است کسانی در این حوزه صاحب فکر و اندیشه هستند و یا مبلغ این مکتب به شمار می روند را بفهمد، بپرسد و بشناسد سپس براساس مبانی شیعی به نقد نظرات و اندیشه آنان می پردازد. بنابراین یکی از رسالت های شهید مطهری رصد نیازها، دوم در حین رصد نیازها فهم دقیق و درک دقیق مسایل و پاسخگویی به آنها است.

وی ادامه داد: برای مثال اگر مساله نگاه پوزیتویستی به معرفت شناسی و حوزه فلسفی وجود دارد نگاه پوزیتویستی نگاهی است که همه چیزها و معرفتها را حسی و تجربی می بیند و نگاه به ماورا را قبول ندارد به اصلاح. امروزی متریال و یا ماده می بیند و در واقع علم حضوری، کشف و شهود و قبر و قیامت را قبول ندارد شهید مطهری در این موضوعات به مطالعات می پردازد و نگاه معرفت شناسانه و نگاه پوزیتویستی غرب را می شناسد و در حوزه فلسفه وارد عرصه می شود، آثاری را نیز در این عرصه تولید می کند. آشنایی با فلسفه و اصول فلسفه رئالیسم را بخشی از آن را مدیون اساتید خود چون علامه طباطبایی هستند در این حوزه به مدد و کمک می آید و وارد این عرصه می شود و فلسفه اسلامی را تدوین می کند و نقد فلسفه غرب اتفاق می افتد یا در مورد مساله حجاب و مساله بنیادینی که در اسلام وجود دارد و یک عده روشن فکر هستند که نگاه های دیگری نسبت به حجاب و پوشش دارند شهید مطهری وارد این عرصه می شوند و مسایل بنیادین حجاب و فلسفه حجاب و تاثیرات روحی روانی و اجتماعی و فردی آن را به صورت عالمانه و حکیمانه بیان می کنند، وقتی در حوزه مسایل فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی مردم احساس می کنند که باید مردم با سیره اهل بیت آشنا شوند و می آیند و کتاب های قصه های مربوط به اهل بیت و قرآنی را یک جا جمع می کنند و کتاب سیری در سیره نبوی را می نویسند و از آن طرف حکایت ها و دانستانهایی را از انبیا و اهل بیت وجود دارد را نقل می کنند.

وی افزود: در حوزه های دیگر معرفت شناسی، نظام امامت، فقه، معاد و هر چیزی که جامعه نیاز دارد به صورت یک نقش فعال حاضر می شود. شهید مطهری هم روحیه کنشگرانه و هم کشگری را دارد بر همین اساس به دو صورت کنشگرانه و کشنگری وارد عرصه علمی، اجتماعی و تبلیغی می شود و در صورت کنشی خودشان با عنوان طلبه ای که وظیفه و رسالتی دارد و باید کار خودش را درست انجام دهد به صورت فعال و کنشگرانه وارد می شود و گاهی اوقات اتفاقاتی در جامعه وجود دارد که حتماً باید به آنها به صورت واکنشی پاسخ دهد.

یاوری گفت: شهید مطهری در واقع یک تحولی را نیز در جامعه ایجاد کرد و آن این بود که یک پیامی را به مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی مخابره کرد مبنی بر اینکه اگر ما رسالت دینی و علوم انسانی داریم در حوزه دین باید علوم انسانی را در خدمت دین بگیریم و یا علوم انسانی را با رویکرد دینی به آن بپردازیم. نکته ای که وجود دارد این است که پیامی را که به حوزه علمیه مخابره کرد اینکه طلبه حوزه علمیه رسالت عام دارد و تنها رسالت فقه، اصول و احکام گویی ندارد بلکه طلبه در حوزه تاریخ، فلسفه و … نیز رسالت دارد. بر همین اساس است که خودش در عرصه های علوم اجتماعی وارد بحث های بنیادین و نظری و حتی عملی می شود.

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اگر بگوییم امروزه حوزه علمیه مدیون این تلاش ها و روش های رویکردی مطهری به جامعه خودش است اغراق نکردیم و اگر ترقی و رشدی وجود دارد مدیون رسالت ها و عملکرد شهید مطهری است. شهید مطهری به حوزه های علمیه حیات داد و در مقابل دیگر اندیشه ها ایستاد و بیان کرد حوزه علمیه قدرت پاسخگویی و تولید محتوا دارد حوزه علمیه میتواند رسالت خود را به صورت گسترده ولو اینکه رسانه هایی را به صورت گسترده نداشته باشد قدرت این را دارد که می تواند در مراکز و محافل علمی حرف خودش را صادر کند کلام و منطق خود را صادر کند.

کد خبر 6086173

دیگر خبرها

  • دنیای امروز نظاره‌گر پیاده شدن اسلام ناب محمدی در دانشگاه‌های غرب است
  • آیت الله مطهری مسایل مربوط به حجاب را عالمانه بیان می کرد
  • جهش تولید با فعالیت کارگران معنا و مفهوم می‌یابد
  • ظهور شاه‌کلید قفل‌های دیجیتال/ رایانه‌های کوانتومی رمزگذاری را بی‌معنا می‌کنند
  • پخش مستند «مسئله حجاب» از شبکه یک
  • مستند «مسئله حجاب» به تلویزیون رسید + ساعت پخش
  • پخش مستند «مسئله حجاب» همزمان با سالگرد شهادت شهید مطهری
  • پخش مستند «مسئله حجاب» به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری
  • تصویب طرح یادمان و جانمایی کاربری‌ها در تپه روضه الشهید
  • راهپیمایی تکریم حجاب و عفاف در شاهرود برگزار می‌شود